فصل سیزدهم چشم الاهی

اینم عیدی شما

لنون به قتل می سد.... بالاخره کیالین کار خودش را می کند.... چیزی برای دریم لاک باقی نمونده و با صدای پاتالاخوتیق.... می ترکد..... تموم شد و رفت....

شوخی بود، البته نه چندان،  بخونین می فهمین.یک فصل دیگه بخونین بعد بزرگترین ماجراجویی این کتاب شروع میشه. نظر بدید لطفا


فصل سیزدهم:

زمزمه شعله ها


نظر یادتون نره

فصل دوازدهم شوالیه ها: چشم الاهی

پیشاپیش عید فطر مبارک

اینم یه عیدی کوچولو از طرف من

لنون در حال محاکمه، تبعید از دریم لاک؟ سرنوشت لنون چه خواهد بود؟ برنامه امشب سینما دمون لی نظر بدید لطفا



فصل دوازدهم

محاکمه کار اموزان


نظر یادتون نره

فصل یازدهم چشم الاهی

بفرمایید

اینم سه فصل پشت سر هم

کتاب از نیمه رد شد

انشالله سعی می کنم پس فردا فصل دوازده رو ارائه کنم حالا بازم بگید دیر شد و اینا، دیر میام اما وقتی میام تند و تند ترجمه می کنم حالش رو ببرید  نظر بدید لطفا


فصل یازدهم:

اتش و سایه


نظر یادتون نره

دهمین فصل شوالیه ها

بوم بوووو بوم بووو بوم

کتاب به نیمه رسید و از این به بعد پر از هیجان است فصل دهم خدمت شما

 این فصل یکم پر رویی  ووردن رو نشون میده اخه یکی نیست بگه یارو بزار دک و دنده ات رو که اورگه له کرده بود خوب بشه بعد از این غلطا بکن عجبا

خوب این فصل رو بخونید و  فصل بعد در انتظار دیدار بزرگ لنون با گوهر خدایی باشید نظر بدید لطفا:


فصل دهم:

فرزند زمستان


نظر یادتون نره

فصل نهم شوالیه ها: چشم الاهی

سلام سلام سلام

ببخشید دیر شد یکم کار و گرفتاری پیش اومد سرم شلوغ شد، امروزم بعد از سحری نشستم پای ترجمه و این فصل رو اماده کردم تا یکم از خجالتتون در بیام و اما در مورد این فصل

خداییش اونقدر که توی این فصل اعصابم از دست ووردن خورد شد توی هیچ کتابی از هیچ شخصیتی خورد نشد تیملینم کم شجاع نیستا نظر بدید لطفا


فصل نهم:

چیزی در زیر برج قدیمی


نظر یادتون نره