اینم از فصلی که خیلیاتون منتظرش بودین و میخواستین بدونین چرا باید بره به ترندل، چنان بلایی سرش اومد که بنده به شخصه دو بار گفتم الان تیکه تیکه میشه
هنوز دارم با نویسنده کتاب شوالیه ها کلنجار میرم
بابت دیر کرد هم شرمنده، ماه رمضون حوصله ترجمه رو از ادم میگیره اما از نظراتتون ممنون باعث شدید امیدوار بشم ، خوب فعلا این شما و این فصل پنجم . نظر بدید لطفا
نظر یادتون نره
سلااااااام من برگشتم
یه تشکر ویژه از همه اونایی که نظر گزاشتن و حسابی بهم روحیه دادن
یکم خستگی در کردم و به کارهای دیگه هم رسیدم، میریم که داشته باشیم یه فصل جدید از جادوگر غیر منتظره رو، جیمز دوباره داره بدبخت میشه، کلا یه فصل در میون بلای اسمانی سرش نازل میشه همینش هم جذابش می کنه. نظر بدید لطفا"
نظر یادتون نره
اگه طبق برنامه پیش می رفتیم باید امروز از بوسه های خون اشام فصل میدادم اما نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و به جای اون از حماسه مورسیس فصل ترجمه کردم اگه ناراضی هستید خوب یکم صبر کنید. نظر بدید خواهشا،. تعدادش کم شد دیروز دلم گرفت همون چهار پنج تا نظرم دیگه نزاشتین
نظر یادتون نره
فصل جدید خدمت شما، این فصل سه چیز رو مشخص می کنه، اول اینکه جیمز کاملا شرور یا کاملا خوب نیست، دوم اینکه قرار نیست هر مشکلی پیش اومد یه وردی بخونه و درست بشه و سوم اینکه همیشه جونش در خطره. خدایی این سرعت ارائه یه نظر دادن نمی طلبه؟
نظر یادتون نره
شاید بعضیا فکر کنن چرا اسم این وبلاگ دمون لی و یوزر من جیمز شده؟ دلیلش این مجموعه است، مجموعه ای از هفت کتاب که هر کدوم رو بیشتر از ده بار خوندم. واقعا دیوانه واره، شروعش ساده و عادی ولی هر چی جلوتر میره جذابتر میشه تا جایی که نمی تونید دست از خوندن بکشید. به شخصه برای پیدا کردن جلدهای بعدیش سختی های زیادی کشیدم اما ارزشش رو داشت. دنیایی پر از انسانها، شیاطین، خدایان و موجودات عجیب دیگه.... اگه کسی بگه این مجموعه فوق العاده نیست یا سرش به جایی خورده یا کلا فانتزی دوست نداره البته این نظر شخصی منه
داستان:
جیمز ریس یک نوجوان عاشق کناب و اجتماع گریز که پنج سال قبل والدینش را از دست داده به دنبال کار می گردد تا بتواند پدربزرگ سخت گیرش را راضی کند، از سوی دیگر در محل اقامتشان نوجوانها شروع به ناپدید شدن کرده اند، چه ماجرایی اتفاق افتاده است؟
نظر یادتون نره