فصل هجدهم : شوالیه سیاه

بالاخره فصلی که همه منتظرش بودید، سرنوشت دوستان ما در زیر معادن مشخص میشه و تنس بارد.... کی میدونه چه اتفاقی قراره بیفته؟ بیاید بخونیمش، نظر بدید لطفا


فصل هجدهم:

شوالیه سیاه


نظر یادتون نره

نظرات 14 + ارسال نظر
ivy جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 13:50

سلام دوباره
هم کتاب و هم وبلاگ!
خوبی کارت اینه که پیوسته کار میکنی. کتابای جالبی هم برداشتی.
قالب وبلاگو عوض کردی؟ میگم یه کم چشمو اذیت نمیکنه؟

ممنون
چشم عوض می کنم قالبو

ivy جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 00:05

سلام
من تازه این کتاب رو یافتم. بسیار جالب و زیباست.
تو این دوره ی بی حوصلگی و کسالت بالاخره یه کتابخ وب پیدا کردم.
خوشحالم که پیداش کردم و خوشحالم که ترجمش میکنید.
واز قراره معلوم اخرای کتاب هست ورو به اتمام.
از اینکه میتونم کتاب رو کامل بخونم هم خوشحالم
تشکر وموفق باشید

علیک سلام
کتاب رو یا وبلاگ؟
قابلی نداشت
نترس من ماهی سالی یه فصل نیستم سعی می کنم هر هفته یکی دو فصل بزارم
همینطور شما

Mina پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 08:07

درود
ممنون بابت فصل جدید و ترجمه عالیتون
و خسته نباشید
امکانش وجود داره که هر چهار جلدو ترجمه کنید یا نه؟

قابلی نداشت
بله اجازه رسمیش رو از نویسنده گرفتم

..... پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 01:34

سلام
من دفعه اولمه که به وبلاگتون سرمیزنم و واقعا دلم نیومد که نظرمو درباره وبلاگ خوبتون نگم و خواننده هاتون باید خیلی خوشحال باشن که شما انقدر وظیفه شناس و پرکارین( و مثلا مثل من یا خیلیای دیگه شبیه من که ماه ها و سالهاس منتظر فصل جدیدن نمیمونن! ) من به شخصه ازتون تشکر میکنم و امیدوارم همینطور ادامه بدید و خسته نباشید :)

خیلی ممنون از نظر دادنتون
می دونم چی می کشی برادر

sara چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 18:34

خیلی ممنون

قابل نداشت

بابک چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 10:25

درود
عالیه و سپاس از ترجمه روان و زیباتون

درود
قابلی نداشت

persycon چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 00:35

Thank you

your welcom

سازش سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 19:27

سلام ممنون بابت فصل جدید خسته هم نباشید

علیک سلام قابلی نداشت

amir سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 17:03

خیلی ممنون فقط میشه بگی این داستان کلا چند جلده

شاهین.س سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 16:55

خیلی ممنون بابت فصل جدید کیارش جان، همونطور که حدس میزدم زنده بودن اما خوب یکیشون مرد به نظر شخصیت جالبی هم می اومد... دو فصل آخر باید خیلی جالب باشه، موفق باشی

قابل نداشت. اره شخصیت مهمی هم بود حالا جلدهای بعدی می فهمید چرا..... باید خوند

azam سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 13:52

مـــــررررسی!
خسته نباااشین!

قاااابل نداشت

سینا سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 13:02

سلام
درمورد اون جیزی که برای نسخه قابل چاپ گفتم ممنون که جواب دادی و البته حق میدم بهتون.
پس اگر مقدور بود نسخه موبایلش یا پی دی اف فونت درشتش رو بذارید تا روی گوشی راحت بشه خوندش.
شرمنده انقدر سمجم. نمی خوام بی ادب کنم. دوست دارم بشه کتاب رو راحت تر خوند
باتشکر از تمام زحماتی که می کشی

چشم حتما
نه بابا چرا عذر خواهی حرف درستی می زنید

سرور سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 12:46

ای کاش نبرد ووردن و تنس بارد هیجان انگیز تر بود
ولی ترجمه عالی بود مرسی

ناراحت نباش
داستان ادامه داره

MAHDI سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 12:35 http://englishbook.mihanblog.com/

خیلی ممنون به خاطر ترجمه این فصل دو تا دیگه مونده

قابلی نداشت
اره دو فصل مونده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد