فصل سیزدهم چشم الاهی

اینم عیدی شما

لنون به قتل می سد.... بالاخره کیالین کار خودش را می کند.... چیزی برای دریم لاک باقی نمونده و با صدای پاتالاخوتیق.... می ترکد..... تموم شد و رفت....

شوخی بود، البته نه چندان،  بخونین می فهمین.یک فصل دیگه بخونین بعد بزرگترین ماجراجویی این کتاب شروع میشه. نظر بدید لطفا


فصل سیزدهم:

زمزمه شعله ها


نظر یادتون نره

نظرات 5 + ارسال نظر
حسن شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 18:34

سلام کتاب قشنگیه منتظر فصل بعدم مممنون

قابلی نداشت

mahdi یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 23:42 http://englishbook.mihanblog.com

سلام کیارش جان خیلی ممنون به ناطر تمام زحماتی که میکشی عیدت هم مبارک

قابلی نداشت

سازش شنبه 27 تیر 1394 ساعت 16:25

واو سلام خسته نباشید حسابی غافلگیر کردید هممون رو تشکر از سرعت و تعهد شما موفق و سربلند باشید

علیک سلام
قابلی نداشت

سرور شنبه 27 تیر 1394 ساعت 15:25

سلام خسته نباشید
عیدتون مبارک
ممنون:)

علیک سلام ممنون قابل نداشت

پسندیده شنبه 27 تیر 1394 ساعت 05:06 http://kenaaraabaad.blogsky.com/

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
عیدتون مبارک
تنها چیزی که مماشاتاً می تونم بگم :
اوی مای گاد!

ایاک نعبد و ایاک نستعین
عید شوما هم مبارک
بابا فارسیشو بگو میشه وای مای گاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد